بیا و حال اهل درد بشنو



از زمانی که خود را شناخته ام ،فهمیده ام که برای رهیافت به موفقیت و رسیدن به مقصود حتما نیاز به راهنما هست .برای همین از همه ی کسانی که در تعلیم وتربیت من نقش داشته اند هرجا که پیش آمده است نام برده ام . امروز هم با اشاره به خاطراتی،می خواهم از یکی از این راهنمایان خوب ومهربان وعزیزم سخن بگویم . در دوره ی کارشناسی ادبیات که بودیم ،بنده در همان صندلی جلو می نشستم و به برخی از استادانمان که مویشان جوگندمی شده بود و حالتی عارفانه داشتند ،دل بسته بودم وگاه که از جلو وکنار من می گذشتند روی دفترچه ی یادداشتم می نوشتم :«ای پیر مرا تو رهنما باش.»نمی دانم آن استادان عزیز نوشته ی مرا می دیدند یا نه اما آنان وظایف خودرا انجام می دادند . با مرحوم استاد سیامک عرب نیز سرگذشتی دارم خواندنی و هنوز هم شرمنده ی مرام و بزرگی آن استاد بی همتا هستم و امیدوارم که اینک که در بهشت سرمدی به سر می برند مرا بخشیده باشند . اما این روزها معنی راهنما را بهتر از هر زمان دیگری فهمیده ام ،چون راهنمایی واقعی ،دستان مرا همچون کودکی گرفت وبا عوالم تحقیق آشنا کرد. این روزها وقتی فکر می کنم که استاد دکتر محمود عابدی تحقیقی با صفحات هزاربرگی برای نفحات الانس جامی نوشته اند به کنه زحمات فراوانی که ایشان برای این کار کشیده اند پی می برم .یا استادانی که چندین کتاب نوشته اند معلوم است که در این راه استخوان خورد کرده اند وچشم هایشان به ضعف گراییده است و دستانشان لرز پیدا کرده است .چون هر پاراگراف و بندی که نوشته اند حاصل مطالعه ی کتاب ها و مقاله ها و مجله ها بوده است . آری این استاد عزیز بزرگوار که راهنمای بنده است ،استاد دکتر مجید منصوری دامت توفیقاته است که امیدوارم خداوند عز وجل تمام آرزوهایشان را برآورده سازدو اورا در همه ی عرصه ها موفق وموید بدارد.امیدوارم این استاد عزیز همیشه شاد وسلامت باشند و خداوند همه خواسته هایشان را برآورده فرماید . بمنه وکرمه و این ها را از راه تملق و چاپلوسی نمی گویم چون اگر آدم متملقی بودم باید کنون منصب ها و مقام هایی را صاحب بودم واز راه طمع هم نیست که گفتند :طمع را سه ح ف است وهرسه تهی است .
بیا و حال اهل درد بشنو
سرمه یکی از اقلام آرایش خانم هاست.در کتاب ها نوشته شده است که سرمه از نوعی سنگ درست می شده است یعنی سنگ سرمه را می ساییدند و نرمش می کردند و به چشم می کشیدند واین نوع سرمه خاصیت تقویت بینایی داشت .وسرمه اصفهان هم معروف ترین سرمه بوده است که خاقانی مرتب در دیوان خود به آن اشاره می کند . مادر من سرمه را طوری دیگر درست می کرد او می گوید :سرمه را باید از پیه ی گوسفند نر درست کرد ،به این صورت که پیه ی آن را می گذارند آب می شود (ذوب می شود وروغن آن به دست می آید)سپس دو ظرف فی را یکی زیر و دیگری به صورت اریب روی آن قرار می دهیم ویک تکیه گاه می گذاریم که نیافتد ،بعد از روغنی که درست کردیم در ظرف زیری می ریزیم و فتیله ای در آن قرار می دهیم و آن را روشن می کنیم ،دوده آن روی ظرف اریب می چسبد و مرتب دوده ها را جدا می کنیم ودر کیسه ی مخصوصی که از پوست ران خروس درست می شود می ریزیم ،نمی دانم این سرمه هم همان خاصیت سنگ سرمه را دارد یانه ؟
بیا و حال اهل درد بشنو

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ایلام درس مدرسه وب نویسی سایه های نور و.... percici تماشاکده هنر زندگی | مشاوره روانشناسی دبیرستان تیزهوشان نوشاد سایت دعا و ذکر قرآنی-دعای محبت-دعای رزق و روزی